فتح مکه
در سال هشتم هجرى که سپاه اسلام پس از جنگهاى متعدد کوچک و بزرگ ورزیده و از نظر
تعداد نیز زیاد شده بود پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم لازم دانست که بسوى
مکه رفته و شهر و مولد خود را که در اثر توطئه قریش شبانه از آنجا هجرت کرده بود
تصرف کند.
مدت سیزده سال پیغمبر صلى الله علیه و آله در شهر مکه مشرکین قریش را بتوحید و خدا
پرستى دعوت کرده و نه تنها از این دعوت نتیجهاى حاصل نشده بود بلکه در ایذاء و
آزار او هم نهایت کوشش را بعمل آورده بودند پس از هجرت بمدینه بطوریکه گذشت مشرکین
مکه دائما با مسلمین در حال مبارزه و زد و خورد بودند.
مسلمین مهاجر که بحال ترس و زبونى شبانه از مکه فرار کرده و بمدینه رو آورده بودند
اکنون موقع آن رسیده است که با صولت و عظمت در رکاب پیغمبر صلى الله علیه و آله
وارد مکه شوند .
بعضى از مسلمین در اندیشه فرو رفته واز مآل کار خود بیمناک بودند ولى رسول خدا صلى
الله علیه و آله آنها را بفتح و پیروزى بشارت مىداد زیرا وعده فتحى را که خداوند
باو فرموده بود از این آیه استنباط میکرد:
لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله امنین. (1)
همچنین سوره نصر نیز که پیش از فتح مکه نازل شده بود بفتح مکه و اسلام آوردن مردم
آن شهر دلالت داشت.
هدف اصلى پیغمبر صلى الله علیه و آله این بود که فتح مکه باحترام خانه خدا که در آن
شهر واقع است بدون جنگ و خونریزى انجام شود بدینجهت ابتداء اندیشه خود را در مورد
حرکت بسوى مکه و زمان آن را از مسلمین پنهان مىداشت که مبادا این موضوع باطلاع
قریش برسد و تنها کسى را که امین و راز دار خوددانسته و با او مشورت میکرد على علیه
السلام بود ولى پس از مدتى چند نفر از اصحاب را نیز از این مطلب آگاه گردانید.یکى
از مهاجرین بنام حاطب که در مکه اقوامى داشته و از مقصود پیغمبر با خبر شده بود
نامهاى نوشته و آنرا بوسیله زنى بمکه فرستاد و قریش را از تصمیم پیغمبر آگاه نمود.
خداوند تعالى رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از ماجرا آگاه ساخت و آنحضرت على
علیه السلام را با زبیر براى استرداد نامه بسوى آن زن فرستاد و آنها در راه باو
رسیده و نامه را باز گرفتند. (2)
رسول خدا صلى الله علیه و آله در اوائل رمضان سال هشتم هجرى با سپاهیان خود که از
مهاجر و انصار تشکیل شده و بالغ بر دوازده هزار نفر بودند بقصد فتح مکه از مدینه
خارج گردید .
چون به نزدیکىهاى مکه رسید عباس بن عبد المطلب براى ترسانیدن قریش از کثرت سپاهیان
اسلام که با ساز و برگ کامل مجهز بودند بسوى مکه شتافت اهالى مکه نیز از آمدن
پیغمبر کم و بیش آگاه بودند بدینجهت ابوسفیان براى کسب اطلاع از مکه بیرون آمد و در
راه بعباس رسید.
عباس بن عبد المطلب کثرت مسلمین مخصوصا ایمان قوى و روح سلحشورى آنها را بابوسفیان
نقل کرد و او را از عواقب وخیم مقاومت در برابر سپاهیان اسلام بر حذر داشت و قانعش
نمود که بخدمت رسیده و تسلیم شود.
ابوسفیان از روى اضطرار و ناچارى پذیرفت و بحمایت عباس از میان دریاى سپاه در
حالیکه از قدرت و شوکت آن متحیر شده بود گذشته و بخدمت پیغمبر رسید و پس از مختصر
گفتگو اسلام آورد.
ابوسفیان که مدت 21 سال کفار قریش را علیه آنحضرت تحریک و تجهیز میکرد اکنون در
برابر آن قدرت و عظمت سر تسلیم فرود آورده و با دیده اعجاب و شگفتى بآن سپاه منظم و
منضبط مینگرد و انتظار عفو و بخشش از گذشته را دارد.پیغمبر اکرم بنص قرآن کریم
داراى خلق عظیم و رحمة للعالمین بود (3) ابوسفیان را بمکه فرستاد تا براى کسانى که
اسلام آوردهاند امان بگیرد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله پرچم را که ابتداء در دست سعد بن عباده بود (از این
نظر که او ممکن است با اهالى مکه با خشونت و جدال رفتار کند) بدست على علیه السلام
داد و با سپاه مسلمین در حالیکه جاه و جلال آنها چشم هر بیننده را خیره و مبهوت
میکرد وارد مکه شد و در مقابل درب کعبه ایستاد و گفت:
لا اله الا الله وحده وحده صدق وعده و نصر عبده...
آنروز اولین روزى بود که شعائر توحید و خدا پرستى علنا در مکه اجرا گردید و بانگ
اذان بلال که بر فراز کعبه ایستاده بود با آهنگ دلنشین در فضاى مکه طنینانداز شد و
مسلمین به پیغمبر صلى الله علیه و آله اقتداء کرده و نماز خواندند سپس آنحضرت اهل
مکه را که منتظر عقوبت و انتقام از جانب او بودند مورد خطاب قرار داد و فرمود:ماذا
تقولون و ماذا تظنون؟در حق خود چه میگوئید و چه گمان دارید؟
گفتند:نقول خیرا و نظن خیرا اخ کریم و ابن اخ کریم و قد قدرت،سخن بخیر گوئیم و گمان
نیک داریم برادرى کریم و برادر زاده کریمى و بر ما قدرت یافتهاى.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از کلام آنان رقتى روى داد و فرمود من آنگویم که
برادرم یوسف گفت لا تثریب علیکم الیوم.
آنگاه فرمود:اذهبوا فانتم الطلقاءـبروید که همه آزادید (4)
این عفو عمومى در روحیه اهالى مکه تأثیر نیکو بخشید و همه بى اختیار محبت آنحضرت را
در دل خود جاى دادند.
آنگاه پیغمبر صلى الله علیه و آله دستور داد تمام بتها را شکستند و على علیه
السلام را همراه خود بداخل کعبه برد و هر چه بت و آثار بت پرستى بود از میانبرده و
آنها را در هم شکسته و بیرون ریختند.
از جمله صفات عالیه على علیه السلام بت شکنى اوست که بهیچوجه حاضر نبود مظاهر شرک و
کفر را در بین مردم مشاهده کند و چون بعضى از بتهاى بزرگ مانند هبل بر فراز کعبه
نصب شده بود على علیه السلام بدستور پیغمبر اکرم پاى بر دوش آن بزرگوار نهاده و
آنها را سرنگون ساخت و ساحت مقدس کعبه را از لوث بت پرستى پاک گردانید.
غزوه حنین و طائف:
پس از فتح مکه مردم آن شهر دسته دسته بدین اسلام گرویده و با پیغمبر صلى الله علیه
و آله بیعت نمودند نبى اکرم نیز چندى در مکه توقف کرده و امور آنشهر را مرتب ساخت و
پس از برقرارى امنیت و انضباط با سپاه فاتح خود تصمیم گرفت که بمدینه مراجعت نماید
و در این مراجعت دو هزار نفر از اهالى تازه مسلمان مکه را هم به سپاه خود ملحق نمود
بطوریکه کثرت سپاهیان اسلام، مسلمین را باعجاب و شگفتى واداشت و ابوبکر گفت ما با
این کثرت سپاهیان هرگز مغلوب نخواهیم شد ولى آنها ندانستند که کثرت سپاهیان چندان
مهم نیست آنچه مورد توجه است توکل بر خدا و یارى خواستن از اوست چنانکه موقع برخورد
با دشمن مانند غزوه احد چیزى نگذشت که همه مسلمین از جمله ابوبکر فرار کردند و فقط
9 نفر از بنى هاشم و یکى هم ایمن بن ام ایمن در اطراف پیغمبر صلى الله علیه و آله
باقى ماند تا اینکه خداوند آنها را نصرت فرمود و گریختگان بازگشتند و مجددا بدشمن
حمله برده و پیروز گردیدند در اینمورد خداوند در قرآن کریم فرماید:
لقد نصرکم الله فى مواطن کثیرة و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا....
(5)
و جریان امر بقرار زیر بوده است.
چون رسول خدا صلى الله علیه و آله از مکه قصد مراجعت بمدینه نمود دو قبیله هوازن و
ثقیف که اسلام نیاورده بودند با یکدیگر همدست شده و بفکر مقابلهبا مسلمین افتادند.
جنگجویان دو قبیله مزبور بفرماندهى مالک بن عوف که شنیدند پیغمبر صلى الله علیه و
آله از مکه بمدینه مراجعت میکند در حالیکه تعدادشان بیشتر از سپاه مسلمین بود در
تنگههاى وادى حنین بکمین نشسته و مترصد عبور مسلمین شدند.
گروه طلیعه سپاه اسلام که تحت فرماندهى خالد بن ولید در حرکت بود وارد کمینگاه شد و
غافلگیر گردید و چون شب از نیمه گذشته و هوا تاریک بود گروه مزبور از برخورد
ناگهانى بسپاه دشمن وحشت زده شده و در حال عقب نشینى بتفرقه افتادند و عدهاى هم
مانند ابوسفیان و همدستانش که از ترس جان تازه مسلمان شده بودند از این پیشامد
خرسند گشتند و رو بفرار نهادند بقیه نیز مانند غزوه احد بگریختند و فقط 9 نفر از
بنى هاشم در اطراف پیغمبر باقى مانده و آنحضرت را مراقبت میکردند در این جنگ نیز
قهرمان منحصر بفرد صحنه کارزار على علیه السلام بود که در جلو پیغمبر بر دشمنان
حمله میکرد و ضمن کشتن آنها از نزدیک شدن آنان به آنحضرت ممانعت مینمود.شیخ مفید
مینویسد که باقى ماندن چند نفر از بنىهاشم در اطراف پیغمبر نیز بخاطر باقى ماندن
على علیه السلام بود و همچنین برگشتن مسلمین پس از گریختن و پیروزى آنان بدشمن هم
بخاطر ثابت ماندن آنحضرت بود. (6)
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بعموى خود عباس بن عبد المطلب که صداى رسا و بلندى
داشت فرمود مهاجر و انصار را باجتماع دعوت کن و از تفرقه و پراکندگى سپاهیان
جلوگیرى نما،عباس با صداى بلند آنها را بآرامش و اجتماع دعوت نمود و اضافه کرد که
پیغمبر سلامت میباشد لذا فراریان کم کم جمع شده و چونهوا نیز روشن شده بود حمله
سختى بر دشمن وارد آوردند،على علیه السلام مالک بن عوف رئیس قبیله هوازن و همچنین
ابو جرول را که پرچمدار آن طایفه بود بضرب شمشیر از پا در آورد و با کشته شدن رئیس
و پرچمدار قبیله صفوف دشمن از هم پاشیده و فرار کردند مسلمین آنها را تعقیب کرده
گروهى را کشته و گروهى را هم اسیر نمودند. (7)
پس از خاتمه جنگ حنین مسلمین متوجه طائف شدند زیرا قبیله ثقیف در طائف ساکن بود و
ابوسفیان بن حارث که از جانب رسول اکرم صلى الله علیه و آله بطائف اعزام شده بود
شکست خورده و مراجعت نموده بود لذا خود آنحضرت با سپاهى بطائف رفته و آنجا را
محاصره نمود و این محاصره متجاوز از بیست روز بطول انجامید.
پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را با گروهى براى شکستن بتهاى اطراف
طائف اعزام نمود و آنحضرت در این مأموریت شهاب نامى را که از شجاعان قبیله خثعم
بوده و در سر راه مانع حرکت او شده بود با شمشیر دو نیم کرده و به پیشروى خود ادامه
داد تا تمام بتها را در هم شکست،همچنین قهرمان آنطایفه را که نافع بن غیلان نام
داشته و براى مبارزه با مسلمین بهمراهى عده دیگر بیرون آمده بود طعمه شمشیر ساخته و
مشرکین را تار و مار نمود،گروهى از ترس شمشیر اسلام آورده و گروهى هم متوارى شدند
على علیه السلام با پرچم فیروزى بخدمت پیغمبر برگشت و جنگ دو قبیله هوازن و ثقیف
نیز خاتمه یافت.
جنگ طائف آخرین جنگ داخلى اسلام با اعراب محسوب میشود زیرا پس از این جنگ در داخل
عربستان کسى را قدرت طغیان و یاغیگرى در برابر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله
نبوده و تمام شبه جزیره عربستان در قلمرو نفوذ و اقتدار آنحضرت در آمده بود لذا
براى بسط و اشاعه دین الهى لازم بود که کشورهاى خارجى را بدین اسلام دعوت
نمایند،مقدمات این تصمیم جریان غزوه تبوک است که آخرین سفر جنگى پیغمبر بود و چون
على علیه السلام بدستور آنحضرت درغزوه مزبور حضور نداشت لذا از ذکر آن صرف نظر
میشود.
این بود شرح مختصرى از خدمات نظامى على علیه السلام در حیات پیغمبر اکرم که موجب
اعتلاى پرچم اسلام و سبب پیشرفت آن گردید و پیغمبر فرمود:اگر شمشیر على نبود اسلام
قائم نمیگشت .
پىنوشتها:
(1) سوره مبارکه فتح آیه .27
(2) تاریخ طبرىـسیره ابن هشام جلد 2 ص 398ـارشاد مفیدـاعلام الورى.
(3) و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین(سوره انبیاء آیه 107) و انک لعلى خلق عظیم(سوره
ن آیه 4) .
(4) تاریخ طبرىـمنتهى الامال.
(5) سوره توبه آیه 24 و .25
(6) ارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 40:و ذلک انه علیه السلام ثبت مع رسول الله عند
انهزام کافة الناس الا النفر الذین کان ثبوتهم بثبوته.و ان بمقامه ذلک المقام و
صبره مع النبى (ص) کان رجوع المسلمین الى الحرب و تشجعهم فى لقاء العدو.(یعنى بفرض
محال اگر على ثابت نمیماند نه بنىهاشم میماند و نه از فراریان کسى برمیگشت) .
(7) سیره ابن هشامـاعلام الورىـارشاد مفید جلد 1 باب فصل .
در سال هشتم هجرى که سپاه اسلام پس از جنگهاى متعدد کوچک و بزرگ ورزیده و از نظر
تعداد نیز زیاد شده بود پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم لازم دانست که بسوى
مکه رفته و شهر و مولد خود را که در اثر توطئه قریش شبانه از آنجا هجرت کرده بود
تصرف کند.
مدت سیزده سال پیغمبر صلى الله علیه و آله در شهر مکه مشرکین قریش را بتوحید و خدا
پرستى دعوت کرده و نه تنها از این دعوت نتیجهاى حاصل نشده بود بلکه در ایذاء و
آزار او هم نهایت کوشش را بعمل آورده بودند پس از هجرت بمدینه بطوریکه گذشت مشرکین
مکه دائما با مسلمین در حال مبارزه و زد و خورد بودند.
مسلمین مهاجر که بحال ترس و زبونى شبانه از مکه فرار کرده و بمدینه رو آورده بودند
اکنون موقع آن رسیده است که با صولت و عظمت در رکاب پیغمبر صلى الله علیه و آله
وارد مکه شوند .
بعضى از مسلمین در اندیشه فرو رفته واز مآل کار خود بیمناک بودند ولى رسول خدا صلى
الله علیه و آله آنها را بفتح و پیروزى بشارت مىداد زیرا وعده فتحى را که خداوند
باو فرموده بود از این آیه استنباط میکرد:
لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله امنین. (1)
همچنین سوره نصر نیز که پیش از فتح مکه نازل شده بود بفتح مکه و اسلام آوردن مردم
آن شهر دلالت داشت.
هدف اصلى پیغمبر صلى الله علیه و آله این بود که فتح مکه باحترام خانه خدا که در آن
شهر واقع است بدون جنگ و خونریزى انجام شود بدینجهت ابتداء اندیشه خود را در مورد
حرکت بسوى مکه و زمان آن را از مسلمین پنهان مىداشت که مبادا این موضوع باطلاع
قریش برسد و تنها کسى را که امین و راز دار خوددانسته و با او مشورت میکرد على علیه
السلام بود ولى پس از مدتى چند نفر از اصحاب را نیز از این مطلب آگاه گردانید.یکى
از مهاجرین بنام حاطب که در مکه اقوامى داشته و از مقصود پیغمبر با خبر شده بود
نامهاى نوشته و آنرا بوسیله زنى بمکه فرستاد و قریش را از تصمیم پیغمبر آگاه نمود.
خداوند تعالى رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از ماجرا آگاه ساخت و آنحضرت على
علیه السلام را با زبیر براى استرداد نامه بسوى آن زن فرستاد و آنها در راه باو
رسیده و نامه را باز گرفتند. (2)
رسول خدا صلى الله علیه و آله در اوائل رمضان سال هشتم هجرى با سپاهیان خود که از
مهاجر و انصار تشکیل شده و بالغ بر دوازده هزار نفر بودند بقصد فتح مکه از مدینه
خارج گردید .
چون به نزدیکىهاى مکه رسید عباس بن عبد المطلب براى ترسانیدن قریش از کثرت سپاهیان
اسلام که با ساز و برگ کامل مجهز بودند بسوى مکه شتافت اهالى مکه نیز از آمدن
پیغمبر کم و بیش آگاه بودند بدینجهت ابوسفیان براى کسب اطلاع از مکه بیرون آمد و در
راه بعباس رسید.
عباس بن عبد المطلب کثرت مسلمین مخصوصا ایمان قوى و روح سلحشورى آنها را بابوسفیان
نقل کرد و او را از عواقب وخیم مقاومت در برابر سپاهیان اسلام بر حذر داشت و قانعش
نمود که بخدمت رسیده و تسلیم شود.
ابوسفیان از روى اضطرار و ناچارى پذیرفت و بحمایت عباس از میان دریاى سپاه در
حالیکه از قدرت و شوکت آن متحیر شده بود گذشته و بخدمت پیغمبر رسید و پس از مختصر
گفتگو اسلام آورد.
ابوسفیان که مدت 21 سال کفار قریش را علیه آنحضرت تحریک و تجهیز میکرد اکنون در
برابر آن قدرت و عظمت سر تسلیم فرود آورده و با دیده اعجاب و شگفتى بآن سپاه منظم و
منضبط مینگرد و انتظار عفو و بخشش از گذشته را دارد.پیغمبر اکرم بنص قرآن کریم
داراى خلق عظیم و رحمة للعالمین بود (3) ابوسفیان را بمکه فرستاد تا براى کسانى که
اسلام آوردهاند امان بگیرد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله پرچم را که ابتداء در دست سعد بن عباده بود (از این
نظر که او ممکن است با اهالى مکه با خشونت و جدال رفتار کند) بدست على علیه السلام
داد و با سپاه مسلمین در حالیکه جاه و جلال آنها چشم هر بیننده را خیره و مبهوت
میکرد وارد مکه شد و در مقابل درب کعبه ایستاد و گفت:
لا اله الا الله وحده وحده صدق وعده و نصر عبده...
آنروز اولین روزى بود که شعائر توحید و خدا پرستى علنا در مکه اجرا گردید و بانگ
اذان بلال که بر فراز کعبه ایستاده بود با آهنگ دلنشین در فضاى مکه طنینانداز شد و
مسلمین به پیغمبر صلى الله علیه و آله اقتداء کرده و نماز خواندند سپس آنحضرت اهل
مکه را که منتظر عقوبت و انتقام از جانب او بودند مورد خطاب قرار داد و فرمود:ماذا
تقولون و ماذا تظنون؟در حق خود چه میگوئید و چه گمان دارید؟
گفتند:نقول خیرا و نظن خیرا اخ کریم و ابن اخ کریم و قد قدرت،سخن بخیر گوئیم و گمان
نیک داریم برادرى کریم و برادر زاده کریمى و بر ما قدرت یافتهاى.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از کلام آنان رقتى روى داد و فرمود من آنگویم که
برادرم یوسف گفت لا تثریب علیکم الیوم.
آنگاه فرمود:اذهبوا فانتم الطلقاءـبروید که همه آزادید (4)
این عفو عمومى در روحیه اهالى مکه تأثیر نیکو بخشید و همه بى اختیار محبت آنحضرت را
در دل خود جاى دادند.
آنگاه پیغمبر صلى الله علیه و آله دستور داد تمام بتها را شکستند و على علیه
السلام را همراه خود بداخل کعبه برد و هر چه بت و آثار بت پرستى بود از میانبرده و
آنها را در هم شکسته و بیرون ریختند.
از جمله صفات عالیه على علیه السلام بت شکنى اوست که بهیچوجه حاضر نبود مظاهر شرک و
کفر را در بین مردم مشاهده کند و چون بعضى از بتهاى بزرگ مانند هبل بر فراز کعبه
نصب شده بود على علیه السلام بدستور پیغمبر اکرم پاى بر دوش آن بزرگوار نهاده و
آنها را سرنگون ساخت و ساحت مقدس کعبه را از لوث بت پرستى پاک گردانید.
غزوه حنین و طائف:
پس از فتح مکه مردم آن شهر دسته دسته بدین اسلام گرویده و با پیغمبر صلى الله علیه
و آله بیعت نمودند نبى اکرم نیز چندى در مکه توقف کرده و امور آنشهر را مرتب ساخت و
پس از برقرارى امنیت و انضباط با سپاه فاتح خود تصمیم گرفت که بمدینه مراجعت نماید
و در این مراجعت دو هزار نفر از اهالى تازه مسلمان مکه را هم به سپاه خود ملحق نمود
بطوریکه کثرت سپاهیان اسلام، مسلمین را باعجاب و شگفتى واداشت و ابوبکر گفت ما با
این کثرت سپاهیان هرگز مغلوب نخواهیم شد ولى آنها ندانستند که کثرت سپاهیان چندان
مهم نیست آنچه مورد توجه است توکل بر خدا و یارى خواستن از اوست چنانکه موقع برخورد
با دشمن مانند غزوه احد چیزى نگذشت که همه مسلمین از جمله ابوبکر فرار کردند و فقط
9 نفر از بنى هاشم و یکى هم ایمن بن ام ایمن در اطراف پیغمبر صلى الله علیه و آله
باقى ماند تا اینکه خداوند آنها را نصرت فرمود و گریختگان بازگشتند و مجددا بدشمن
حمله برده و پیروز گردیدند در اینمورد خداوند در قرآن کریم فرماید:
لقد نصرکم الله فى مواطن کثیرة و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا....
(5)
و جریان امر بقرار زیر بوده است.
چون رسول خدا صلى الله علیه و آله از مکه قصد مراجعت بمدینه نمود دو قبیله هوازن و
ثقیف که اسلام نیاورده بودند با یکدیگر همدست شده و بفکر مقابلهبا مسلمین افتادند.
جنگجویان دو قبیله مزبور بفرماندهى مالک بن عوف که شنیدند پیغمبر صلى الله علیه و
آله از مکه بمدینه مراجعت میکند در حالیکه تعدادشان بیشتر از سپاه مسلمین بود در
تنگههاى وادى حنین بکمین نشسته و مترصد عبور مسلمین شدند.
گروه طلیعه سپاه اسلام که تحت فرماندهى خالد بن ولید در حرکت بود وارد کمینگاه شد و
غافلگیر گردید و چون شب از نیمه گذشته و هوا تاریک بود گروه مزبور از برخورد
ناگهانى بسپاه دشمن وحشت زده شده و در حال عقب نشینى بتفرقه افتادند و عدهاى هم
مانند ابوسفیان و همدستانش که از ترس جان تازه مسلمان شده بودند از این پیشامد
خرسند گشتند و رو بفرار نهادند بقیه نیز مانند غزوه احد بگریختند و فقط 9 نفر از
بنى هاشم در اطراف پیغمبر باقى مانده و آنحضرت را مراقبت میکردند در این جنگ نیز
قهرمان منحصر بفرد صحنه کارزار على علیه السلام بود که در جلو پیغمبر بر دشمنان
حمله میکرد و ضمن کشتن آنها از نزدیک شدن آنان به آنحضرت ممانعت مینمود.شیخ مفید
مینویسد که باقى ماندن چند نفر از بنىهاشم در اطراف پیغمبر نیز بخاطر باقى ماندن
على علیه السلام بود و همچنین برگشتن مسلمین پس از گریختن و پیروزى آنان بدشمن هم
بخاطر ثابت ماندن آنحضرت بود. (6)
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بعموى خود عباس بن عبد المطلب که صداى رسا و بلندى
داشت فرمود مهاجر و انصار را باجتماع دعوت کن و از تفرقه و پراکندگى سپاهیان
جلوگیرى نما،عباس با صداى بلند آنها را بآرامش و اجتماع دعوت نمود و اضافه کرد که
پیغمبر سلامت میباشد لذا فراریان کم کم جمع شده و چونهوا نیز روشن شده بود حمله
سختى بر دشمن وارد آوردند،على علیه السلام مالک بن عوف رئیس قبیله هوازن و همچنین
ابو جرول را که پرچمدار آن طایفه بود بضرب شمشیر از پا در آورد و با کشته شدن رئیس
و پرچمدار قبیله صفوف دشمن از هم پاشیده و فرار کردند مسلمین آنها را تعقیب کرده
گروهى را کشته و گروهى را هم اسیر نمودند. (7)
پس از خاتمه جنگ حنین مسلمین متوجه طائف شدند زیرا قبیله ثقیف در طائف ساکن بود و
ابوسفیان بن حارث که از جانب رسول اکرم صلى الله علیه و آله بطائف اعزام شده بود
شکست خورده و مراجعت نموده بود لذا خود آنحضرت با سپاهى بطائف رفته و آنجا را
محاصره نمود و این محاصره متجاوز از بیست روز بطول انجامید.
پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را با گروهى براى شکستن بتهاى اطراف
طائف اعزام نمود و آنحضرت در این مأموریت شهاب نامى را که از شجاعان قبیله خثعم
بوده و در سر راه مانع حرکت او شده بود با شمشیر دو نیم کرده و به پیشروى خود ادامه
داد تا تمام بتها را در هم شکست،همچنین قهرمان آنطایفه را که نافع بن غیلان نام
داشته و براى مبارزه با مسلمین بهمراهى عده دیگر بیرون آمده بود طعمه شمشیر ساخته و
مشرکین را تار و مار نمود،گروهى از ترس شمشیر اسلام آورده و گروهى هم متوارى شدند
على علیه السلام با پرچم فیروزى بخدمت پیغمبر برگشت و جنگ دو قبیله هوازن و ثقیف
نیز خاتمه یافت.
جنگ طائف آخرین جنگ داخلى اسلام با اعراب محسوب میشود زیرا پس از این جنگ در داخل
عربستان کسى را قدرت طغیان و یاغیگرى در برابر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله
نبوده و تمام شبه جزیره عربستان در قلمرو نفوذ و اقتدار آنحضرت در آمده بود لذا
براى بسط و اشاعه دین الهى لازم بود که کشورهاى خارجى را بدین اسلام دعوت
نمایند،مقدمات این تصمیم جریان غزوه تبوک است که آخرین سفر جنگى پیغمبر بود و چون
على علیه السلام بدستور آنحضرت درغزوه مزبور حضور نداشت لذا از ذکر آن صرف نظر
میشود.
این بود شرح مختصرى از خدمات نظامى على علیه السلام در حیات پیغمبر اکرم که موجب
اعتلاى پرچم اسلام و سبب پیشرفت آن گردید و پیغمبر فرمود:اگر شمشیر على نبود اسلام
قائم نمیگشت .
پىنوشتها:
(1) سوره مبارکه فتح آیه .27
(2) تاریخ طبرىـسیره ابن هشام جلد 2 ص 398ـارشاد مفیدـاعلام الورى.
(3) و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین(سوره انبیاء آیه 107) و انک لعلى خلق عظیم(سوره
ن آیه 4) .
(4) تاریخ طبرىـمنتهى الامال.
(5) سوره توبه آیه 24 و .25
(6) ارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 40:و ذلک انه علیه السلام ثبت مع رسول الله عند
انهزام کافة الناس الا النفر الذین کان ثبوتهم بثبوته.و ان بمقامه ذلک المقام و
صبره مع النبى (ص) کان رجوع المسلمین الى الحرب و تشجعهم فى لقاء العدو.(یعنى بفرض
محال اگر على ثابت نمیماند نه بنىهاشم میماند و نه از فراریان کسى برمیگشت) .
(7) سیره ابن هشامـاعلام الورىـارشاد مفید جلد 1 باب فصل .
علت نام گذارى
رَمَضان، از ماده رَمْضاً به معنى "سخت گرم شدن" است. زمان نامگذارى این
ماه، گرماى شدیدى بود به حدى که ریگها، سخت گرم شده بودند و به همین سبب
این ماه را رمضان نامیدند.
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ ماه رمضان [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است [کتابى ] که مردم را راهبر و [متضمن] دلایل آشکار هدایت و [میزان] تشخیص حق از باطل است پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد و کسى که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد تا شماره [مقرر] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید و باشد که شکرگزارى کنید .(سوره بقره، آیه ۱۸۵)
اعمال مشترک اول هر ماه
۱ـ دعا
در زمان دیدن هلال خواندن دعاى هلال وارد شده است و أقلش آن است که سه مرتبه بگوید اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا. بهترین دعاى زمان رؤیت هلال دعاى ۴۳ «صحیفه سجادیه» است.
۲ـ قرآن
خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».
۳ـ روزه
از امورى که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علامه مجلسى در «زادالمعاد» مى گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.
۴ـ نماز
شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که در هر رکعت پس از سوره «حمد» سوره «انعام» را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسى و هر دردى ایمن گرداند.
روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «قدر» بخواند و بعد از نماز صدقه اى در راه خدا بدهد، هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.
اعمال مشترک ماه رمضان
۱ـ دعا
سید بن طاووس(رحمه الله) از امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) روایت کرده است که فرمود: از اول ماه تا آخر ماه مبارک، بعد از هر فریضه، این دعا را بخوان:
اَللّهُمَّ ارْزُقْنى حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ فى
خدایا روزیم گردان حج خانه کعبه را در
عامى هذا وَ فى کُلِّ عامٍ ما اَبْقَیْتَنى فى یُسْرٍ مِنْکَ وَ عافِیَةٍ وَ سَعَةِ
این سال و در هر سال تا زنده هستم در آسایش و تندرستى از جانب تو و وسعت
رِزْقٍ وَ لا تُخْلِنى مِنْ تِلْکَ الْمواقِفِ الْکَریمَةِ وَالْمَشاهِدِ الشَّریفَةِ
روزى و دورم مکن از این اماکن گرامى و مشاهد شریفه
وَ زِیارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فى جَمیعِ حَوائِجِ الدُّنْیا
و زیارت قبر پیامبرت که درود تو بر او و آلش باد در همه حاجتهاى دنیا
وَالا خِرَةِ فَکُنْ لى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ فیما تَقْضى وَ تُقَدِّرُ مِنَ الاَمْرِ
و آخرتم پشتیبان من باش خدایا از تو خواهم در آنچه بنا هست درباره اش حکم فرمایى و مقدر کنى در آن فرمان
الْمَحْتُومِ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضاَّءِ الَّذى لا یُرَدُّ وَ لا یُبَدَّلُ اَنْ
حتمى و مسلم در شب قدر از آن تقدیرى که برگشت ندارد و تغییر نپذیرد که
تَکْتُبَنى مِنْ حُجّاجِ بَیْتِکَ الْحَرامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمُ الْمَشْکُورِ سَعْیُهُمُ
مرا از حاجیان خانه محترم کعبه ات ثبت فرمایى آن حاجیانى که حجشان درست و سعیشان مورد تقدیر و سپاس است
الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمُ الْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئاتُهُمْ وَاجْعَلْ فیما تَقْضى
و گناهانشان آمرزیده و کارهاى بدشان بخشیده شده است و قرار ده در همان قضا
وَ تُقَدِّرُ اَنْ تُطیلَ عُمْرى وَ تُوَسِّعَ عَلَىَّ رِزْقى وَ تُؤدِّى عَنّى اَمانَتى
و تقدیراتت که عمر مرا طولانى گردانى و روزیم را فراخ کنى و امانت و قرضم را
وَ دَیْنى آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ
ادا فرمایى ، اجابت فرما اى پروردگار جهانیان
و همچنین بعد از هر فریضه مى گویى:
یا عَلِىُّ یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیمُ اَنْتَ الرَّبُّ الْعَظیمُ الَّذى لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ
اى والا اى بزرگ اى آمرزنده اى مهربان تویى پروردگار بزرگى که نیست مانند او چیزى
وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ وَ هذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ
و او شنوا و بینا است و این ماهى است که آنرا بزرگ و گرامى داشته و او را شرافت و برترى داده اى
عَلَى الشُّهُورِ وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذى فَرَضْتَ صِیامَهُ عَلَىَّ وَ هُوَ شَهْرُ
بر ماههاى دیگر و این ماهى است که روزه آن را بر من واجب کرده و این ماه
رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى
رمضان است همان ماهى که قرآن را در آن فرو فرستادى آن قرآنى که راهنماى مردم و نشانه هاى روشنى از هدایت
وَالْفُرْقانِ وَ جَعَلْتَ فیهِ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَها خَیْراً مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ فَیا
و جدا ساختن (میان حق و باطل ) است و قراردادى در این ماه شب قدر را و آن را بهتر از هزار ماه کردى پس اى
ذَالْمَنِّ وَ لا یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَىَّ بِفَکاکِ رَقَبَتى مِنَ النّارِ فیمَنْ تَمُنُّ
منت دارى که کسى بر تو منت ندارد منت نه بر من به آزاد ساختنم از آتش در میان آنانکه
عَلَیْهِ وَ اَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
بر آنها منت نهى و داخل بهشتم گردان برحمتت اى مهربانترین مهربانان
۲) شیخ کفعمى(رحمه الله) در مصباح و بلد الامین از حضرت رسول(صلى الله
علیه وآله) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: هر کس این دعا را در ماه رمضان
بعد از هر نماز واجب بخواند، خداوند متعال گناهان او را مى آمرزد:
اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ،...الخ.(۸)
۳) مرحوم شیخ کلینى(رحمه الله) در کتاب کافى از ابوبصیر روایت کرده که امام صادق(ع) در ماه رمضان این دعا را مى خواند:
اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
خدایا بفرست بر خفتگان در گور نشاط و سرور
اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ
خدایا دارا کن هر ندارى را خدایا سیر کن هر گرسنه اى را خدایا بپوشان هر برهنه را
اَللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدینٍ اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اَللّهُمَّ رُدَّ
خدایا ادا کن قرض هر قرضدارى را خدایا بگشا اندوه هر غمزده را خدایا به وطن بازگردان هر
کُلَّ غَریبٍ اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ
دور از وطنى را خدایا آزاد کن هر اسیرى را خدایا اصلاح کن هر فسادى را از کار
الْمُسْلِمینَ اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ اَللّهُمَّ
مسلمین خدایا درمان کن هر بیمارى را خدایا ببند رخنه فقر ما را به وسیله دارائى خود خدایا
غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَاَغْنِنا مِنَ
بدى حال ما را بخوبى حال خودت مبدل کن خدایا ادا کن از ما قرض و بدهیمان را و بى نیازمان کن از
الْفَقْرِ اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىءٍ قَدیرٌ
ندارى که راستى تو بر هر چیز توانایى
۲ـ قرآن
بهترین اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارک رمضان تلاوت قرآن است زیرا قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است، در حدیث آمده هر چیزى را بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است و در ماههاى دیگر هر ماهى یک بار ختم قرآن سنت است و اقل آن هر شش روز است ولى در رمضان، هر سه روز یک ختم قرآن سنت است و اگر بتواند روزى یک قرآن ختم کند، خوب است.
۳ـ ذکر و استغفار
دعا و ذکر صلوات و استغفار از گناهان، در این ماه بسیار تأکید شده. و نیز گفتن کلمه لا اِلهَ إِلّا اللّه. در روایتى مى خوانیم: وقتى ماه مبارک رمضان داخل مى شد امام زین العابدین(ع)جز به دعا و تسبیح و استغفار و تکبیر، سخن نمى گفت.
آداب افطار
۱) افطار با غذاها و نوشیدنى هاى پاک و طاهر از حرام و مشتبه به حرام باشد.
بهتر آن است که به خرماى حلال افطار کند که پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر کس با خرماى حلال افطار کند، ثواب نمازش افزون گردد.
همچنین امام على(ع) فرمود: مستحب است با شیر افطار کند. افطار کردن به آب و نبات و حلوا و آب نیمِ گرم، به هر کدام که باشد نیز خوب است که رسول خدا(ص) با اینها افطار مى کردند.
۲) به هنگام افطار دعاهاى کوتاهى که از معصومین(علیهم السلام) وارد شده است را بخواند مانند:
الف) اَللّهُمَ لَکَ صُمْتُ، وَ عَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْتُ، وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ.
ب) امیرمؤمنان(ع) به هنگام افطار کردن، این دعا را مى خواند: بِسمِ اللّهِ، اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَ عَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا، فَتَقَبَّلْ مِنّا، اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ.
۳) خواندن سوره قدر به هنگام افطار، پاداش بسیارى دارد.
۴) در لقمه اول به هنگام افطار بگوید: بِسمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحیم، یا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، اِغْفِرلى. که امام حسن مجتبى(ع) فرمود: کسى که آن را بگوید خداوند او را بیامرزد.
۵) دعاکردن به هنگام افطار بسیار مفید است. در روایتى آمده است که رسول خدا(ص) مى فرمود: براى روزه دار به هنگام افطارش، یک دعاى اجابت شده مى باشد.
۶) به هنگام افطار، صدقه دهد و روزه داران را افطار دهد هر چند در صورت عدم توانایى، به تعدادى خرما یا جرعه اى آب باشد، افطار دادن از مستحبات بسیار مؤکد است که سزاوار است مؤمنان آن را فراموش نکنند.
از رسول خدا(ص) نقل شده است که هر کس در ماه رمضان، مؤمن روزه دارى را افطار دهد، پاداش آزاد کردن بنده مؤمنى را دارد و سبب آمرزش گناهان او مى شود.
وقتى که اصحاب پرسیدند، توانِ چنین کارى نداریم، فرمود: آن کس که توان ندارد، مقدارى شیر یا قدرى آب و یا تعدادى خرما هم بدهد، خداوند به او چنین پاداشى را عطا مى کند.
۲ـ دعا
۱) خواندن دعایی که سید بن طاووس(رحمه الله) در اقبال روایت کرده است: هر کس در هر شب از ماه رمضان این دعا را بخواند، گناهان بسیارى از او آمرزیده مى شود:
اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على
خدایا اى پروردگار ماه رمضان که در آن قرآن را فرستادى و بر
عِبادِکَ فیهِ الصِّیامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقْنى حَجَّ بَیْتِکَ
بندگان روزه را در این ماه واجب کردى درود فرست بر محمد و آل محمد و روزیم گردان حج خانه
الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى کُلِّ عامٍ وَاغْفِرْ لى تِلْکَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ
محترم خود کعبه را در این سال و در هر سال و بیامرز برایم این گناهان بزرگ را
فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُها غَیْرُکَ یا رَحْمنُ یا عَلاّمُ
که براستى نیامرزد آنها را جز تو اى بخشاینده و اى بسیار دانا
۲) خواندن دعاى افتتاح در هر شب ماه رمضان
۳ـ نماز
۱) مستحب است در هر شب از ماه رمضان دو رکعت نماز خوانده شود به این نحو
که در هر رکعت بعد از حمد سوره توحید را سه مرتبه بخواند و پس از سلام
نماز بگوید:
سُبْحانَ مَنْ هُوَ حَفیظٌ لا یَغْفُلُ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ رَحیمٌ لا
یَعْجَلُ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ قائِمٌ لا یَسْهُو، سُبْحانَ مَنْ هُوَ
دائِمٌ لا یَلْهُو. سپس هفت مرتبه تسبیحات اربعه و بعد بگوید: سُبْحانَکَ
سُبْحانَکَ سُبْحانَکَ، یا عَظیمُ اِغْفِرْ لِىَ الذَّنْبَ الْعَظیمَ.
در پایان نیز ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او. کسى که این دو رکعت نماز را بجا آورد خداوند متعال گناهان زیادى را از او بیامرزد.
۲) در روایتى از امام صادق(ع) آمده است که هر کس در هر شب از ماه رمضان، سوره فتح را در نماز مستحب بخواند، در آن سال از بلاها محفوظ مى ماند.
۳) بجا آوردن هزار رکعت نماز در طول شبهاى ماه رمضان.
درباره کیفیت بجا آوردن آن روایات مختلف است ولى آنچه در روایت «على بن
مهران» از امام جواد(ع) نقل شده و گروه کثیرى از بزرگان آن را پذیرفته اند
چنین است:
در دهه اول و دوم ماه مبارک رمضان، در هر شبى بیست رکعت نماز خوانده شود
(هر دو رکعت به یک سلام) به این نحو که هر شب، هشت رکعتِ آن بعد از نماز
مغرب و دوازده رکعت آن، بعد از نماز عشا و در دهه آخر، در هر شبى سى رکعت
خوانده شود، هشت رکعت بعد از مغرب و بیست و دو رکعت، بعد از نماز عشا، که
در مجموع هفتصد رکعت مى شود و باقیمانده آن که سیصد رکعت است در شبهاى قدر
خوانده شود، یعنى در شب نوزدهم صد رکعت (به اضافه بیست رکعتى که قبلاً مى
خواند) و در شب بیست و یکم صد رکعت (به اضافه سى رکعت) و در شب بیست و دوم
نیز صد رکعت (به علاوه سى رکعت) که مجموعاً هزار رکعت مى شود.